سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۱۴ ب.ظ
انشا / قسمت هفدهم : تفکیک جنسی:|
و این انشایی است برای دوران روحانی مچکریم...
دورانی که در آن با هر گونه تفکیک جنسی در هر جا مخالفت میشود...
شهادت حضرت امام صادق (ع) رو خدمت تمام شیعیان و دوست داران آن حضرت تسلیت عرض میکنم...
و اما...
کامنت ویژه ی پست قبلی مربوط بود به خانوم نازنین برای این حرف:
سلام نه من یه دختر هستم از شیراز که بشدت عاشق معلمم هستم
بعله ...
من هم در کف ربطش با پست قبلی مانده ام...
شما دیگر خودت را درگیر نکن...
به نام خدا
این قسمت: تفکیک جنسی...
یاد دوران کودکی بخیر...
دورانی که تمام بچه های فامیل دور هم جمع میشدیم تا بساط بازی اسم و فامیل را برقرار کنیم...
یاد یک تفریح سالم...
که این روزها...
کیمیایی شده برای خودش...
یاد جر زنی هایمان و نوشتن خاور دور به عنوان شهر...
یاد نوشتن خر به عنوان حیوان بدون هیچ رو در بایستی و خجالتی....
یاد روز هایی که تفکیک جنسی در دانشگاه و کنسرت ها و حتیبه عنوان طنز در فیس بوک دغدغه ی زندگیمان نبود...
هنوز هم نمیدانم با قد کشیدن و دراز شدن ماچون چنار...
چه اتفاقی افتاد که سالن های موسیقی شباهت عجیبی به سالن های مد و آرایش پیدا کرد و دانشجو ها...
البته بعضی هایشان...
دیگر هدف از حضور در دانشگاه کسب علم و مدرک و منزلت اجتماعی نیست...
هدفشان چیز دیگری است...
(!)
جالب ماجرا اینکه مسولین تفکیک جنسی در این فضا ها را توهین به شان مردم شریف ایران میدانند و...
و باز هم این سوال در ذهنم نقش میبندد که:
بعضی از این مسولین فکر هم میکنن عایا؟؟
البته این تمام ماجرا نیست...
صرف نظر از پوشش نا مناسب حاضران و کف و سوت و موج مکزیکی(!) و هزاران کوفت و زهر مار دیگر که در سالن های کنسرت به وفور دیده میشود، گاهی وجود برخی از بازیگران و هنرمندان تلویزیون و سینما با آن پوشش های اسمش را نبر (!) و رویم به دیوار (!)که اصلا هم تضادی با سبک زندگی اسلامی ندارد (!!!عاره کور شم!!!)...
باعث میشود هر چه بیشتر به این موضوع پی ببریم که :
سالن های کنسرت خواننده های ریز و درشت تنها زمانی برای حضور خانواده های ایرانی مفید است که این خانواده غرب زده تشریف داشته باشند و کلا بی خیال تمام ارزش های اسلامی ...
راحــــــــــت...
خب دیگر...
نمیشود که به زور مردم را راهی بهشت کرد...
گاهی بعضی ها هم...
باید بروند به جهنم...
و این چنین است که شاهد محیط های سالمی چون کنسرت های موسیقی (!) هستیم...
نتیجه گیری:
هر گونه برداشت از این متن آزاد میباشد...
و من الله التوفیق
زهرا زمانی
انشا / قسمت دوازدهم: فیســـــبوک
انشا / قسمت سیزدهم: ساپورت :D
من هم در کف ربطش با پست قبلی مانده ام...
شما دیگر خودت را درگیر نکن...
به نام خدا
این قسمت: تفکیک جنسی...
یاد دوران کودکی بخیر...
دورانی که تمام بچه های فامیل دور هم جمع میشدیم تا بساط بازی اسم و فامیل را برقرار کنیم...
یاد یک تفریح سالم...
که این روزها...
کیمیایی شده برای خودش...
یاد جر زنی هایمان و نوشتن خاور دور به عنوان شهر...
یاد نوشتن خر به عنوان حیوان بدون هیچ رو در بایستی و خجالتی....
یاد روز هایی که تفکیک جنسی در دانشگاه و کنسرت ها و حتیبه عنوان طنز در فیس بوک دغدغه ی زندگیمان نبود...
هنوز هم نمیدانم با قد کشیدن و دراز شدن ماچون چنار...
چه اتفاقی افتاد که سالن های موسیقی شباهت عجیبی به سالن های مد و آرایش پیدا کرد و دانشجو ها...
البته بعضی هایشان...
دیگر هدف از حضور در دانشگاه کسب علم و مدرک و منزلت اجتماعی نیست...
هدفشان چیز دیگری است...
(!)
جالب ماجرا اینکه مسولین تفکیک جنسی در این فضا ها را توهین به شان مردم شریف ایران میدانند و...
و باز هم این سوال در ذهنم نقش میبندد که:
بعضی از این مسولین فکر هم میکنن عایا؟؟
البته این تمام ماجرا نیست...
صرف نظر از پوشش نا مناسب حاضران و کف و سوت و موج مکزیکی(!) و هزاران کوفت و زهر مار دیگر که در سالن های کنسرت به وفور دیده میشود، گاهی وجود برخی از بازیگران و هنرمندان تلویزیون و سینما با آن پوشش های اسمش را نبر (!) و رویم به دیوار (!)که اصلا هم تضادی با سبک زندگی اسلامی ندارد (!!!عاره کور شم!!!)...
باعث میشود هر چه بیشتر به این موضوع پی ببریم که :
سالن های کنسرت خواننده های ریز و درشت تنها زمانی برای حضور خانواده های ایرانی مفید است که این خانواده غرب زده تشریف داشته باشند و کلا بی خیال تمام ارزش های اسلامی ...
راحــــــــــت...
خب دیگر...
نمیشود که به زور مردم را راهی بهشت کرد...
گاهی بعضی ها هم...
باید بروند به جهنم...
و این چنین است که شاهد محیط های سالمی چون کنسرت های موسیقی (!) هستیم...
نتیجه گیری:
هر گونه برداشت از این متن آزاد میباشد...
و من الله التوفیق
زهرا زمانی
ادامـــــــــه دارد...
رو نوشت برداشتن از این متن به معنای تایــــــید آن بوده و هر گونه کپی برداری با ذکـــــر منبع مجاز میباشد.
انشا / قسمت چهارم : تقابل میان علم و ثروت :(
انشا / قسمت هشتم: دانشگاه آزاد مثلا اسلامی :|
سرباز گمنام رهبرم...