انشا / قسمت پنجم : اگر پدر من رییس جمهور بود ... !؟
و این انشایی است برای دوران روحانی مچکریم...
به نام خدا.
ضمن تبریک میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، حضرت ابا صالح المهدی «عج» سلام
این قسمت: اگر پدر من رییس جمهور بود ... !؟
شاید کمی برای نوشتن این انشا دیر باشد اما از قدیم و ندیم گفته اند ماهی را هر وقت از آب بگیری میمیرد نه یعنی تازه است.
ماهم دیگر موضوع نداشتیم راجع بش خزعبلات در کنیم(!)شما هم که اصلا انگار نه انگار قرار بود ایده بدهید و کمکمان کنید. البته حق هم دارید. ایده هایتان را نگه دارید شاید روزی یهو قلبه شده تناول کرد و زد بیرون و توانستید خودی نشان دهید. البته شایان ذکر است که بعدا جمع کردن همین استعداد پهن شده هم حکایتی دارد؛ برای مثال خود بنده ی حقیر نمیدانم با این استعداد های قلنبه شده ام چه بکنم دیگر. و این است که می آیم اینجا خودم را خالی میکنم و اینکه عده ای مینشینند و چرندیات مرا میخوانند موجبات فزونی اعتماد به سقفم را فراهم می آورد. این هم مساله ایست برای خودش.
فی الحال شما همین که منت میگذارید و با کامنت هایتان فرت فرت موجبات شادی روح بنده ی حقیر را فراهم می آورید باز هم جای شکرش باقی است.به خصوص در این روزها، این روز های امتحانات:( این روز های انتظار برای رسیدن نتیجه ی تلاش های بی وقفه و مدیریت جهادی در مرور دروس.
( این مقدمه پراکنی ها صرفا جهت ایجاد ترحم در شما و در نتیجه نهادن کامنت توسط باز هم شما برای این پست میباشد و ارزش دیگری ندارد.)
خب دیگر ذکر مصیبت بس است. بگذارید بروم سر موضوع اصلی:
بعله. عرضم به خدمت شخص شخیص جناب عالی ها (!) بنده ی حقیر خیلی راجع به این موضوع فکر کردم و در آخر به این نتیجه رسیدم که تا موقعیت شخصی را نداشته باشی، پیش داوری کردن راجع به وی هارت و پورت اضافه است :D و از کجا معلوم، شاید اگر من دختر رییس جمهور بودم به جای برگزاری مراسم وزین شو رفص و لباس در کاج بزرگ سعد آبادمیزدم چش و چال مردم را در می آوردم یا خیلی کارهای فرا تر از اینها. مثلن تصمیم میگرفتم در آستانه ی یک سالگی تشکیل دولت پدرم در 31 استان 31همایش اعتدال برگزار کنم و این اصلا مهم نیست که خزانه خالی تشریف دارد.
اما خدا وکیلی به حاج آقا خاطره میگفتم اینقدر تز ندهد. بس است دیگر. به اندازه ی کافی مشهور شده اید.
آن از گل هایی که در فتنه ی 88 به خودمان زدید این هم از الان که تا کنون با خاطراتتان از امام خمینی «ره» شگفت زده یمان میکردید و حال که دیده اید تنور انتقاد داغ است با خودتان گفته اید بگذار من هم نانی بچسبانم.
راستی زمین به این بزرگی. جای دیگری نبود که آن را به عنوان ملک خدا معرفی کنید؟ آخر دانشگاه آزاد؟ نه دانشگاه آزاد؟
حالا این هیچی. ولی حاج آقا مرگ ما حداقل چیز هایی بگو که تکذیب رفتار گذشته ی خودتان نباشد. شما که میگویید خطبه ی نماز جمعه جای باند باند بازی نیست خب مردم که آلزایمر ندارند دور از جانشان. سخنرانی و جانبداری سال 88 شما یادشان هست.
این مردم هنوز هم یادشان هست در جواب شعار «ما اهل کوفه نیستیم ...»و «ای رهبر آزاده...» که سر دادند چه پاسخی دادید؟ اگر یادتان نمی آید ما میتوانیم یادتان بیاوریم، شما فرمودید: جایگاه نماز جمعه و قداست آن با اظهارات و شعارهایی که جنبه عمومی و اصولی ندارد، نباید آلوده شود.( و این از آن حرف هایی بود که خون ما بچه بسیجی ها را به جوش می آورد.)
حال
باید ازشما که هیچگاه از فتنه 88 اعلام برائت نکردید، بپرسیم آیا
حمایت از رهبری، پای مطالبات مردم ایستادن، صیانت از رای مردم در سال 88
توسط شورای نگهبان و شعار علیه فتنه گران، کاری باندی و جناحی است؟!
حالا این ها به کنار. ولی این حرفاتان که فرمودین ماجرای مک فارلین از اول مورد تایید امام بوده است خیلی خیلی خیلی و باز هم خیلی قرمز بود به جان شما.
حالا این هم یک جوری زیر سیبیلی رد میکنیم ولی دیگر این ماجرای استقبال شما از برقراری ارتباط با آمریکا را کجای دلمان بگذاریم؟ خوب است که بهتان گفتند : مشکل شما این است که جو زده اید؟ خوبتان شد؟ نه خوبتان شد؟
و در آخر حاج آقا معلوم کن در کدام زمین بازی میکنی و برای که توپ میزنی؟
دیگر اینکه متذکر میشدم که جمع کردن تمام روزنامه ها و رسانه های مکتوب مخالف و لغو مجوز مستندی که از زندگی ایشان ساختند و چاپ نشریه ای با عنوان زنان که بسیار مورد استقبال غربتی های آن ور قرار گرفت ، کمی بو دار است و خدایی نکرده به دولت اعتدال و تدبیرشان لطمه وارد میکند اما در کنارش این را هم متذکر میشدم که صلاح مملکت خویش خسروان دانند. حال خسروان عشق کرده است این مدلی تا کند.
اصلا عشقش میکشد در سالی که مدیرت جهادی نامیده شده نیمی از تعطیلات را به طور فوق العاده شیک و مجلسی و ایضا جهادی به شدت در شمال کشور بگذراند نیم دیگر را در جزیره ی رویایی کیش و سواحل خلیج همیشگی فارس. ما هم اصلا قد این حرف ها نیستیم که از این قضایا انتقاد کنیم. ما را چه به این حرف ها؟والــــــآ (!) اصلا عایا سرک کشیدن در زندگی مردم کار خوبی است؟ نه کار خوبی است؟
یا مثلا عشقشان کشیده بگویند آنانی که غصه ی دین مردم و رسیدنشان به خدا را میخورند یک عده بی کارند. و اصلا به ما چه ارتباطی دارد که امام خمینی «ره» در 8 بهمن سال 57 فرمودند : ما باید گردن کلفت ها را با زنجیر به طرف بهشت بکشیم. و یا سخنان آیت الله مکارم شیرازی در عصر حاضر که متذکر شده اند: خداقل با دست های خودمان در های جهنم را به روی مردم باز نکنیم.
نتیجه گیری:
حال که نه بنده از وابستگان نزدیک رییس جمهور تشریف دارم و کاره ای در این مملکت و ایضا یک جوجه بی سواد نیز هستم. ترجیحا دست را زیر چانه نهاده و به افق های دور مینگرم و امید روز های بهتر در اولین فرصت چون لوک خوش شانس در افق محو میشود.
و در آخر:
از این پس در روز های سه شنیه منتظر قسمت های جدید مجموعه طنز های انتقادی (انشا) باشید.
الـلهـــــــــــم عجــــــــــل فـــی الفــــــــــرج مولآنـــــــــــا
یـــآ صاحـــــب العصــــــر و الزمـــــآن
و من الله التوفیق
زهرا زمانی
منبع: تراوشات ذهن این حقیر...
نمی دانم عرفان از کجا آمد.