انشا / قسمت هفتم : امروز باید به حال بشریت گریست...!
و این انشایی نیست برای دوران روحانی مچکریم...
این انشا حرف دل است و بس...
به نام خدا
این قسمت: امروز باید به حال بشریت گریست...!
امروز باید به حال بشریت گریست.
امروز که انسانیت فسیل شده است و غفلت و روزمرگی زندگیمان را فرا گرفته که
خدا نکرده یک موقع سرهای مبارکمان را بلند نکنیم که ببینیم همین اطراف، در همین حوالی چه
میگذرد؟
همین بیخ گوشمان، اندر احوالات کشور همسایه. تروریست ها از کودکان به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند و قتل عام
راه می اندازند و ما با نهایت احساس مسولیت در قبال خواهر و برادر دینیمان، و
یا آن هم نه، به عنوان یک مسلمان، یک بچه شیعه، دغدغه ی ذهنیمان بازی آرژانتین و نیجریه
است و تنها حسرتی که میخوریم حسرت برای دو دقیقه ی آخر بازی ایران و آرژانتین.
آفرین بچه شیعه. آفرین به تو که اینقدر حواست به دور و اطرافت هست که
سرت را با جام جهانی گرم کرده ای که حتی فرصت نمی کنی اخبار بلاهایی که تروریست
های داعش بر سر افرادی که از قضا بیشتر شیعه هم هستند دنبال کنی.
آفرین به ارق ملی ات ایرانی،
که اینقدر پر رنگ است که به سببش فراموش میکنی مظلومیت انسان های دور
و اطرافت را.
بازی ایران و آرژانتین تو را برای شادی به خیابان ها میکشاند اما
گرفتن حیاتی ترین امکانات زندگی از برادر و یا خواهر مسلمانت نمیتواند قدری تو را به تامل وا
دارد. قدری فکر کردن. قدری احساس تاسف. این هم از دستت بر نمی آید؟
البته حق هم داری.
گاهی باید برای آرام کردن حس تعصب و غیرتی که به خواهر و برادر
های دینی ات داری، سرت را مانند کبک در برف کنی. و چه برفی بهتر از جام جهانی برای
گرم کردن سر من و شما.
اهمیتی ندارد که عده ای آرامش را برای برادر و خواهر شیعه ی ما تبدیل به یک
رویا و یا خاطره ای که مدت زمان زیادی از آن نگذشته است اما به نظر میرسد باید آن را لا اقل برای مدتی نه چندان کوتاه فراموش کرد، کرده اند.
مهم این است که شما در خانه، زیر باد کولر گازی پر قدرتی که از قضا برقش را هم به پیشنهاد دوستان از پشت کنتور کشیده ای و در جواب عده ای که میگویند حق الناس است میگویی حق الناس نیست، حق الماست، لم میدهی و در حالی که تخمه
میشکنی بازی نیجریه و بوسنی را میبینی و بعد هم با کلی فشار روی مغزت یک پست راجع
به این بازی توی پیج فیسبوکت میگذاری.
مهم دغدغه های ذهنی توست که از قضا کم اهمیت
نیز هستند.
امروز باید گریست چرا که چیزی به آن صورت ازانسانیت باقی نمانده است.
امروز که کلاه شرعی ها برای کار های ما که از قضا با اخلاق اسلامی تضاد هم دارند به وفور دیده میشود.
امروز که فراموش کرده ایم خیلی چیز ها را...
فراموش کرده ایم آرمان های امام را...
و اخلاق اسلامی را..
نتیجه گیری:
شاید بهتر است هرکدام از ما خودمان راجع به خیلی از مسائلی که فراموش کرده ایم فکر کنیم و به یک نتیجه ای منطقی برسیم. یک نتیجه ی منطقی، نه نتیجه ای که دوست داریم به آن برسیم
سخن نویسنده:
از اینکه لحنم یک مقدار تند بود و مستقیما از ضمیر دوم شخص جمع و یا مفرد استفاده کردم عذر میخوام.
ولی ای کاش بیشتر، اونایی که باید این تلنگر ها بهشون بخوره این پستو بخونن
و من الله التوفیق
زهرا زمانی
منبع: تراوشات ذهن این حقیر...
ادامـــــــــه دارد...
رو نوشت برداشتن از این متن به معنای تایــــــید آن بوده و هر گونه کپی برداری با ذکـــــر منبع مجاز میباشد.
انشا/ قسمت اول: چه کنیم تا سالم باشیم(!)
برای ما مسئله ای نیست، ما برای خودتان گفتیم.!!
به هرحال حضور شما باعث خوشحالی ماست...
منتظر پاسختان میمانیم...