اولین سحرى
این پست یه جورایى خصوصى...
واسه همه ى دوستاى نویسنده این وبلاگ
مدیریت و مدیرسایت سازمان بسیج دانش آموزى
❤دوستاى مهربونم اولین سحرى گوارى وجودتون❤
منبع : تراوشات ذهن بنده
من همهى دغدغهام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچهى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي
نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه
نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .
این پست یه جورایى خصوصى...
واسه همه ى دوستاى نویسنده این وبلاگ
مدیریت و مدیرسایت سازمان بسیج دانش آموزى
❤دوستاى مهربونم اولین سحرى گوارى وجودتون❤
منبع : تراوشات ذهن بنده
لحظه به لحظه ...
دقیقه به دقیقه ...
ثانیه به ثانیه ...به سالروز ورودم به این عرصه نزدیک تر مى شود...
به همان روزى که خواسته یا ناخواسته باید راهى اردویى پنج روزه مى شدم...
اردویى که نمى دانستم قراراست چگونه باشد... تمایلى براى رفتن در خودم نمى دیدم! اما چاره اى نبود باید راهى مى شدم....
سرانجام لحظه رفتن فرا رسید، به اردوگاه که رسیدم یکى ، دو روز اول مخصوصا روز جمعه غروب که مى شد چهارمین روز که سخت هم دلم گرفته بود با خودم مى گفتم : همینکه از اینجا بروم کلاهم که این دور و برا ها هم بیفتدمحال است بیایم و بردارم...اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ...حال مى فهمم چه دنیایى بود آن پنج روز ... فکر مى کنم روز قیامت براى این پنج روز هیچ بازخواستى نشود ز من!
و اینکه لحظه به لحظه را مى شمارم که شاید لایق باشم دوباره در این طرح یاران ولایت شرکت کنم!!
دوستان طرح ولایت همیشه به یاد شما خواهم بود....
منبع : تراوشات ذهن بنده
بسم الله...
می گفت
مانسل "غیرت روی خواهر" و "روشنفکری روی دوست دختریم"
نسل کادوی یواشکی
نسل پول ماهانه vpn
نسل شینیون زیر روسری
نسل خوابیدن با sms
نسل درددل با غریبه مجازی
نسل جمله های کوروش و دکتر
نسل ترس ازمنکرات
نسل سوخته !!!
—————————
حالا من برایش می گویم
ما نسل غیرتیم روی وطن، ناموس، دیــــن
نسل نمازشب یواشکی
نسل پول ماهانه صدقه
نسل چــادر روی روسری
نسل خوابیدن بانوای حسیـــــن(ع)
نسل درددل با بی بی
نسل جمله های امام و شهـــدا
نسل ترس ازشیطان
نسل شکفتن
مولا...
نمی گذارم نسلی راکه تـــو صاحبشی
نسل سوخته بنامند
نسل غربتـــ بچه شیعه...
منبع : پیامک هاى گوشى بنده
جوانان ایرانى ، دلیر مردان نسل آرش .... خسته نباشید!
باخت پیروز مندانه تان نشان از قدرت و غیرت ایرانى مان بود... .
ما سپاس گزاریم...
بچه ها بعد از خدا چشم امیدمون به شماس... هنوز وقت براى جبران هست...
یه یا على بگید دوباره شروع کنید، به عشق به اهتزاز در آمدن پرچم سه رنگ مون...
دعاى تمام ایرانى ها بدرقه ى راه سبزتان....
آرزومند پیروزیتان...
منبع : تراوشات ذهن بنده
صبح که بیدارشدی نگاهت میکردم، اما متوجه شدم که خیلی مشغول انتخاب لباسی که میخوای بپوشی هستی، فکرمیکردم یه لحظه وقت داری به من بگی"سلام" اما بعد دیدمت که ازجا پریدی، اما درعوض تو به دوستت تلفن زدی. با آن همه کار گمان میکنم که وقت نداری بامن حرف بزنی. متوجه شدم قبل ازنهار هی دوروبرت را نگاه میکنی؛ شاید خجالت میکشیدی، یادم نکردی!
بعد از انجام چندکار درحالیکه تلویزیون نگاه میکردی، شام خوردی، بازم بامن صحبتی نکردی! به خانوادت شب بخیر گفتی و خوابیدی.نمیدانم چرا به من شب بخیر نگفتی؛ اما اشکالی ندارد مگرصبح به من سلام کردی؟!
صورتت را که خسته ی تکرارِ یکنواختی های روزمره بود لمس کردم چقدرمشتاقم که بگویم چطور می توانی زندگیه زیباتر و مفیدتری را تجربه کنی، احتمالاً متوجه نشدی که من در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من آنقدر دوستت دارم که همیشه منتظرتم، منتظر یک سرتکان دادن، یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که بسوی من آید، به امید روزیکه کمی به من وقت بدهی
بخاطرخودت!
آیا وقت داری که این نامه را برای دیگرعزیزانم بفرستی؟اگرنه عیبی ندارد من همیشه دوستت دارم ، خدا...
ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ ﻧﻘﺎﺷﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ
ﻫﯿﭻ، ﺑﺎﺩﺍﻡ ﺯﻣﯿﻨﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻗﺎ
ﻗﺴﻤﺖ ﮐﺮﺩ، ﺑﻤﺎﻧﺪ؛ ﺑﻌﺪ ِ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ
ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ
ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻗﺎ
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮﺩ!
ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ، ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ
ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻗﺎ ﻭ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ
ﺑﺎ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﻭ ﺑﯽﻋﺒﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻗﺎ
ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻫﺪﯾﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺮﻍ ﻭ
ﺧﺮﻭﺱﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻩ
ﻭ ﺑﻌﺪ ِ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺿﺎﯾﺘﯽ، ﺭﻫﺒﺮ ﺭﺍ
ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ
ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻗﺎ ﻗﻮﺭﻣﻪ ﺳﺒﺰﯼ
ﺑﭙﺰﻧﺪ ﻭ ...
ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪﯼ ﺍﻭﻝ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ
ﺁﻗﺎ، ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﻔﻆ "ﺑﺎﺑﺎ " ﺧﻄﺎﺏ
ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪﺗﺮ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﮐﻪ
ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ، ﺩﯾﺪﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺁﻗﺎ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺎﺑﺎ؟
ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ ﺑﺎ ﯾﻘﯿﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ "ﺧﺐ ﺑﺎﺑﺎﯼ
ﻫﻤﻪﺳﺖ ﺩﯾﮕﻪ " ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ
ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﻄﻠﯿﻢ ﺭﻫﺒﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﻨﺎﻣﯿﻢ
یک مادر روسی در جریان آتش سوزی منزل مسکونی اش ، در لحظاتی سخت و دلهره
آور برای نجات فرزندانش آنها را از طبقه چهارم به پایین انداخت و خوشبختانه
فرزندان او سالم ماندند.
برای دیدن فیلم به منبع بروید
منبع از:http://www.farhangnews.ir/content/74860
برای زندگی در میان این جماعت باید ...
خیلی چیزها رو نبینی ..
اگرم دیدی ، دَم نزنی ..
خیلی چیزها رو نشنوی ..
به خیلی چیزها و کسان اعتماد نکنی ..
از خیلی چیزا بگذری ..
حتی از گفتن درد ، هراس و آرزوهایت
گذشتن از همه ی اینا ...
دلی بزرگ می خواهد ...
« رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی »
سلام به همتون
راستش دلم گرفته در حد المپیک
مثه دیوونه ها شدم یاراه میرم و باخودم حرف میزنم یا پاچه میگیرم
بابااین همه پست میزارم یه امشبم برا دل خودم پست میزارم...اصن میخوام تموم حرفای نگفتمو امشب بنویسم....همتون بخونین....دل لامصب من مگه چقد ظرفیت داره....همش 17سالمه بابا
اقا ازکجا بگم؟؟؟؟؟از سختیایی که ازدوران بچگیم
کشیدم و ازسختیایی که الانم میکشیم و ما رو تاحد
جنون میبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟از ناراحتیای
خونواده؟؟؟؟؟؟؟؟؟از درد دوریه کسی که یک ساله دارم دیوونش میشم؟؟؟؟؟؟؟
بزارین ازبزرگ ترین مشکلم بگم که جلو خانوم شیری دووم نیاوردم و زدم زیرگریه
خیلی سعی کرد قانع کنه منو اما من ازاین گوش میشنیدم ازاین گوشمم بیرون میرفت
من ازدار دنیا یه داداش29ساله دردونه دارم که تنهاکسیه که خیلی برام عزیزه
بین ما و خونوداش اختلاف افتاده سریه جریان هایی ...گفتنش جایزنیس
یک ساله دارم له له میزنم برادیدنشیک هفتس بهش پیام میدم بیا ببینمت و دلم برات تنگ شده.....یادته بهم میگفتی دخترکوچولوی خودمی؟؟؟؟؟؟؟؟چجورپدری هستی که دخترشو ول کرده به امون خدا؟؟؟؟؟؟؟؟اصن نه فک میکنه مردست نه زنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای داداش صاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااابر دارم داد میزنما
ببین من میمیرم بعدا پشیمون میشی و میای قبرم و بغل میکنی وگریه میکنی
داداشی هرچی زودتر برگرد ....تکیه گاه میخوام
حالا من باخدا حرفاموبزنم:!!!!!!!!!!!!!!!
خدایاااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟میشنوی صدامو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هنوز قهری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خدایا من بگم قلت کردم کوتاه میای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ببین منو .....به خودت قسم داغونم......بسه.....امتحان بسه....نه خودم نه خونوادم دیگه ظرفیت نداریم.....برگه هامون بالاس بگیر ازمون
خدیا راستی اینم بگم!!!!!!!!!!!!!!!!!
جواب یک سال بی کسیم و کی میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یک سال اشک ریختنم و ؟؟؟؟؟؟؟
خانوم شیری تاکید کرده کلمه کلیدی و منبع فراموشم نشه
منبع از:دل بدبخت زهــــــــــــــــــــــــرا
کلمه کلیدی:.نفرین به این زندگی مردیم میگیم زنده ایم....نفرین به این سرنوشت کین قصه را این طور نوشت