دلنوشته خود خودم ....(زهـــــــــــــــــرا)
سلام به همتون
راستش دلم گرفته در حد المپیک
مثه دیوونه ها
شدم یاراه میرم و باخودم حرف میزنم یا پاچه میگیرم![]()
بابااین همه پست میزارم یه امشبم برا دل
خودم پست میزارم...اصن میخوام تموم حرفای نگفتمو امشب بنویسم....همتون بخونین....دل لامصب من مگه چقد ظرفیت داره....همش 17سالمه بابا![]()
اقا ازکجا بگم؟؟؟؟؟از سختیایی که ازدوران بچگیم
کشیدم و ازسختیایی که الانم میکشیم و ما رو تاحد
جنون میبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟از ناراحتیای
خونواده؟؟؟؟؟؟؟؟؟از درد دوریه کسی که یک ساله دارم دیوونش میشم؟؟؟؟؟؟؟
بزارین ازبزرگ
ترین مشکلم بگم که جلو خانوم شیری دووم نیاوردم و زدم زیرگریه![]()
خیلی سعی کرد
قانع کنه منو اما من ازاین گوش میشنیدم ازاین گوشمم بیرون میرفت![]()
بین ما و خونوداش اختلاف افتاده سریه جریان هایی ...گفتنش جایزنیس
یک ساله دارم له له میزنم برادیدنشیک هفتس بهش پیام میدم بیا ببینمت و دلم برات تنگ شده.....
یادته
بهم میگفتی دخترکوچولوی خودمی؟؟؟؟؟؟؟؟چجورپدری هستی که دخترشو ول کرده به امون
خدا؟؟؟؟؟؟؟؟اصن نه فک میکنه مردست نه زنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟![]()
ای داداش
صاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااابر دارم داد میزنما![]()
ببین من میمیرم
بعدا پشیمون میشی و میای قبرم و بغل میکنی وگریه میکنی ![]()
داداشی
هرچی زودتر برگرد ....تکیه گاه میخوام![]()
حالا من باخدا حرفاموبزنم:!!!!!!!!!!!!!!!![]()
خدایاااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟میشنوی
صدامو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هنوز قهری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خدایا من بگم قلت کردم کوتاه
میای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ببین منو .....به خودت قسم داغونم......بسه.....امتحان بسه....نه
خودم نه خونوادم دیگه ظرفیت نداریم.....برگه هامون بالاس بگیر ازمون![]()
![]()
خدیا راستی اینم بگم!!!!!!!!!!!!!!!!!
جواب یک سال بی کسیم و کی میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یک سال اشک ریختنم و ؟؟؟؟؟؟؟
خانوم شیری تاکید کرده کلمه کلیدی و منبع فراموشم نشه![]()
منبع از:دل
بدبخت زهــــــــــــــــــــــــرا![]()
کلمه کلیدی:.نفرین به این زندگی مردیم میگیم زنده ایم....نفرین به این سرنوشت کین قصه را این طور نوشت


سینا
