رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه

اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است

من همه‌ى دغدغه‌ام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچه‌ى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي

مشخصات بلاگ
رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه

من همه‌ى دغدغه‌ام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم.
تاریخچه‌ى این دویست سال اخیر را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است...
امام خامنه ای


کلام مولا علي عليه السلام-5

نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه



مسابقه نهج البلاغه

وصيت نامه شهدا

نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .

آخرین نظرات
  • ۱ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۷ - Sarah Az
    جالبه

۹۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ب.ظ

★شـــــادروان★

شادروان


کل عمرمون افسرده هستیم ولی تو اعلامیَمون میزنن شـــــادروان

(فریدون فرخزاد)

منبع عکس:خودم




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۳
زهرا عزیزی
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ب.ظ

چند حدیث علمی از امام جعفر صادق (ع)

http://s5.picofile.com/file/8134429042/13773794001.gif


  • خداوند در هیچ چیز از آنچه حرام کرده نه شفایی قرار داده نه دارویی.
  • شستن سر با ختمی مایه ایمنی از سردرد است .
  • سرمه کشیدن در هنگام خواب مایه ایمنی از آب چشم است .
  • مسواک زدن اشک ریزه را از بین می برد و دیده را جلا می دهد .
  • پاک کردن اشک قدرت بینایی را افزون می کند .
  • برای گلو درد هیچ چیز مانند شوربای شیر نیافتیم .
  • هرکس ناشتا انار بخورد آن انار قلبش را چهل روز روشن می کند .
  • سیب پالاینده و خوشبو کننده معده است .
  • انار ملس را با پیه آن بخورید چرا که معده را پاک می کند .
  • باقلا را با پوستش بخورید چرا که معده را پاک می کند .
  • ترنج را پس از غذا بخورید چرا که خاندان محمد ( ص ) چنین می کنند .
  • آلو در حالت ناشتا تلخه را فرو می نشانند .
  • بادمجان بخورید که شفای هر درد است .
  • زرده تخم مرغ سبک و سفیده آن سنگین است .
  • تنها نان برنم است که تاز صبح تا شب در درون انسان می ماند .
  • هر کس در حالت خفتن یک انار بخورد تا صبح جانش در امان است .
  • خوردن به، مایه توان قلب و بیداری دل است و ترسو را دلیر می کند .
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۷
TRIPLE S.
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ب.ظ

★اینجا شهرِ من است★


اینجا شهرمن است


اینجا شهر من است...

اینجا، شهر من، یک دیار کهن...

مردمان شهر من همه خوب بودن

بی ریا،مهربان و دوست بودن

اینجا کسی بی خبر ز حال همسایه نبود

بی خبر ز دست زخمی ،پینه بسته و کبود

توی شهرما ،نیمه شبا

پر میشد از ستاره ها

اینجا غم،خیلی وقت بود رفته بود

بجاش خوشی بساطشو پهن کرده بود

اینجا،دلی شکسته که می شد...

آسمون،ستاره بارون نمی شد

کوچه های شهر ما،پر بود از باغ ها

پر از سکوت،پر از نبود صدای زاغ ها

کنار هر خونه ی کاه گلی

نشسته خانم بزرگ،با یه چادر گل گلی

نیمه شبا...

وقتی هوای کوچه ها

پر می شد از بوی خدا

دلِ تنگه ما آدما

می گرفت از بدی ها

اما حالا...

تو کوچه ها پر شده از جنسِ جفا

خیابوناش لبریزه از حس خفا

الن مردمه شهر ما،میزنن دسته قفا

همسایه گرسنه و ،من سر شار از حس غنا

دیگه شبا،بجای حس بودن با خدا

میاد صدای نعره ی این همه مست بی خدا

همه کار من  شده فریاد بی صدا

گرفتارم،در مردابی،هیچ و پوچ و بی انتها

مثل گم شدن،در صدایِ خنده ی دیوانه ها

مثل هیچ بودن

مثل حال گیج بودن

جس گرفتار شدن در دام عشق یک طرفه

حس در بند شدن در یک راه چند طرفه

مثل حس تلخ و خنده ی بی رمق

مثل شیرینی بازی و باختن خال ورق

مثل دلم که اسیر و گرفتاره

بجز سکوت،راهی پیش رو نداره


منیع:یکی از دوستام سروده


منبع عکس:خودم



۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۷
زهرا عزیزی
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۳ ب.ظ

آخرین خاطرات روشنی ام ...

خاطره ای از جانباز روشن دل ( نسرین ماه دشتیان )

رقص ترکش های خونین و صدای پایکوبی مرگ مرا به مهمانی شب می خواند . عروسک های مخملی خیال در گوشه ای
 از ذهن ترک خورده ام پناه می گرفتند . و من یکه و تنها و آسمانی که آرام آرام ، لباسی از تاریکی را بر تن می کرد .

 صدایی آشنا گوشم را نوازش می داد . آری ، آن سو تر پسرکی خردسال ، هق هق خونینی را با جرعع جرعه وجود
 
تجربه می کرد . هنوز چشم های بهت آنگیز و پنجه های گره کرده اش در خانه اول ذهنم باقیست . در آن لحظات سر

درگمی و اضطراب ، تنها مفهومی را که می شد معنا کرد حضور مرگ بود و بس . چه شگرف نت های سرد با پنجه تقدیر
به صدا در می آمدند و چه گوش خراش بود سمفونی شیون بر گونه خون آلود مادرم . آری من در بالینی از خاک ، خون و
 ترکش آرمیده بودم و مادرم مویه کنان مرا در آغوش می کشید . هر دو سرگردان و بی پناه در هجوم صاعقه های بی
کسی فضا را به نظاره نشسته بودیم و مادر با صدایی گرفته فریاد می زد ؛ کمکم کنید ، آیا کسی هست مرا یاری دهد .
ولی افسوس که تنها صدای قابل شنیدن ، ضربه های خفیف قلب مادری سرگردان بود ، با دنیایی از درد . صورت وحشت
 زده مادر را برای آخرین بار در خاطره سرخ رنگ ذهنم به خاطر سپردم ، و به آرامی به وادی تاریکی و ظلمت محض قدم
نهادم . آری ، این بود آخرین تابلو حکاکی شده در آخرین صفحه خاطرات روشنی ام .


منبع : کتاب فرشتگان سرزمین آتش


تمامی این متن نوشته شده توسط خود روشن دل عزیز بوده و بدون هیچ تغییری نویسنده این متن را در این کتاب گنجانده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۳
TRIPLE S.
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۷ ب.ظ

★یا من یاهیچکس(اگر)★


اگر


 

یا من یا هیچکس(اَ گر)


اگر باسواد بودم


میتوانستم هرکاری انجام دهم


جوان دیگر گفت:


اگر ثروتمند بودم


میتوانستم هرچیزی را بخرم


پیرمرد گفت:


اگر جوان بودم


یک لحظه را هم ازدست نمیدادم!


منبع:یا من یاهیچکس


برای دیدن عکس بااندازه واقعی برروی عکس کلیک کنید


قسمت1:یا من یا هیچکس (قرن 21)


قسمت2:یا من یا هیچکس


قسمت 3:یا من یا هیچکس (سیاستمدار)


قسمت 4:یا من یا هیچکس (معروف شدن)


قسمت5:یا من یا هیچکس (همیشه و همه جا ازهمه بالاتر)


قسمت6:یا من یا هیچکس (سگِ جهنم)


قسمت7:یا من یا هیچکس (اَگر)


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۷
زهرا عزیزی
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۵ ب.ظ

انشا / قسمت پانزدهم: بابا نان داد ...

و این انشایی است برای دوران روحانی مچکریم...


دورانی که در آن دولت اهل شعار نیست، اهل عمل است (!)
تدبیر میخواهد به جای تصمیمات یک شبه (!)
و قادر است مشکلات را حل کند که یک نمونه ی آن توافق ژنو است (!!!)

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۵
سرباز گمنام رهبرم...
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ب.ظ

کتاب فرشتگان سرزمین آتش

این کتاب خاطراتی است از پرستاران و بانوان جانباز هشت سال دفاع مقدس در استان کرمانشاه

نویسنده این کتاب آقای سید محمد جواد معراجی و پژوهشگر این کتاب خانوم نسرین چراغی است

چاپ اول این کتاب سال 1390 بوده

این کتاب کتاب خیلی زیبا و تاثیر گذاریست اگر یک بار فقط یک داستان آن را بخوانید جوری به این کتاب وابسته خواهید شد که دیگر باید تا

ته کتاب را بخوانید جای خوب این کتاب آن است که رمان یا داستان بلند نیست و خاطرات کوتاه و خواندنی از بزگوارانیست

که در جنگ به نوعی شرکت نمودند




۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۰
TRIPLE S.
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۰ ب.ظ

★فقط یک کودک است★


کودک سوری



منبع:ازنت گرفتم




۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۰
زهرا عزیزی
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۴۳ ب.ظ

فرشتگان سرزمین آتش

سال 1364 بود و من ده سال بیشتر نداشتم . مادرم مقداری پول به من داد تا از فروشگاه سر خیابان مقداری قند وشکر بخرم . چادر سفیدم را سرم کردم ، کفشهایم را پوشیدم و از خانه خارج شدم . سرخوش و شاد کوچه را لی لی کنان پشت سر گذاشتم . وارد خیابان شدم که آژیر قرمز به صدا در آمد . تر سیده بودم . برای چند لحظه گیج شدم و نمی دانستم به کدام طرف بروم . تصمیم گرفتم که به خانه بر گردم اما صدای هواپیما ها وحشتم را بیشتر کرد و بی اراده شروع کردم به دویدن . برای یک لحظه سایه هواپیما را روی سرم احساس کردم . همانطور که می دویدم هواپیما ها شروع به تیراندازی کردند . به طرف درختی رفتم و پناه گرفتم . با چشمان خود می دیدم که مردم چگونه ترکش و گلوله می خوردند و به زمین می افتادند . مردی را دیدم که پایش قطع شده و در کفشش جای مانده بود . حالا دیگر ترسم بیشتر شده بود  برای اینکه جای امن تری گیر بیاورم مجددا شروع به دویدن کردم . هواپیما ها همچنان تیر اندازی می کردند ،اطرافم تیر باران شد و چند ترکش به دست راستم خورد . دستم را به کمک لباسم جمع کردم و با دست چپم محکم به سینه چسباندم و همچنان می دویدم که ناگهان ترکش به پای راستم نیز اصابت کرد و دیگر نتوانستم راه بروم وهمانجا وسط خیابان افتادم .

چند دقیقه گذشت ، هواپیما ها رفتند و امدادگران به کمک آمدند . مرا با آمبولانس به بیمارستان آیت الله طالقانی برده و سپس با هواپیما به تهران انتقال دادند . هفت ماه در بیمارستان تجریش تهران بودم و چهار مرتبه دستم مورد عمل جراحی قرار گرفت .

 

این خاطره ای از چگونه جانبازی یکی از جانبازان کرمانشاه بود

برگرفته از کتاب فرشتگان سرزمین آتش

کتاب رو خودم خوندم بعد این داستنش رو دیدم خیلی قشنگ بود واسه همین نوشتم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۳
TRIPLE S.
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۴ ب.ظ

هشت دقیقه چیزی نیست

 
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
 
اکران فیلم شروع شد،
 
شروع فیلم سقف یک اتاق 
 
دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق
 
, سه, چهار, پنج, ...,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق! 
 
صدای همه در آمد. 
 
اغلب حاضران سینما را ترک کردند, 
 
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین 
 
و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید. 
 
زیرنویس: 
 
این تنها ۸ دقیقه از {زندگی }این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...
 
---
 
خدا کنه فقط شرمندشون نشیم...
 
فقط همین...!
 
---
صلوات


منبع : وبلاگ تا بی نهایت ، البته فقط عکس
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۴
TRIPLE S.
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۳ ب.ظ

لطفا مراقب باشید


منبع : وبلاگ me & you که مال خودمه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۳
TRIPLE S.
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۷ ب.ظ

این یک حقیقت است

غزه در قلب ماست

غزه فی قلوبنا

Gaza in our hart


منبع : خودم ( برجی )

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۷
TRIPLE S.


این چه جنگیست 

اصلا نام این کار را جنگ می گذارند ؟

جنگ سلاح ها رو قلب های کوچک

جنگی که مدافعانش کودکان هستند

می بینی چگونه کودکی در مقابل چشمان پدر و مادرش

پر پر می شود

طاقت دیدن این تصاویر را داری ؟

دیدن تصویری که کودکی با صورت خونین آرام خوابیده است

گریه ات نمی گیرد ؟

ناراحت نمی شوی ؟

 با خودت نمی گویی لعنت بر این انسان های خونخوار ؟

من که طاقت ندارم !

طاقت دیدن کودکی که دارد بازی می کند و از دنیا ی دور و برش بی خبر است ...

و اصلا به مرگ فکر نمی کند ولی کسانی هستند که نقشه مرگ او را می کشند ...

کسانی هستند که او را تروریست می خوانند ...

کسانی هستند که چهار را با چهل اشتباه می گیرند ...

باشد می جنگیم ...

اما جنگ عادلانه منصفانه عاقلانه ...

نه جنگ نا عادلانه کودک با تانک

نه جنگ نا منصفانه  تانک ها و بمب ها و تیر ها با کوچکترین قلب ها

نه جنگ نا عاقلانه صد کودک در برابر یک انسان بالغ

من می ترسم که چرا سازمانی که مدعی حمایت از کودکان است خاموش مانده

اصلا فکر کنم همچینین سازمانی وجود ندارد

یا قبلا بوده ولی حالا از بین رفته

می دانی چرا این را می گویم

چون مدرسه ای که دست ساخته همین سازمان است هدف موشک ها بوده

چون انسان بانکی مون نامی که خود رئیس است گریه می کند

البته نه برای این شهدای کوچک

بلکه برای قاتلین و قاتلین زاده هایی که در پناهگاه ها به سر می برند

این متن حرف دل من است

ولی هنوز دل من پر است از گریه هایی که

دلیلش کشتن نوزادی چند ماهه است

دلیلش دیدن تصاویر جنازه هایی است که

جثه درشتی ندارند

پاک آمدند و پاک رفتند

نمی دانستند اسرائیل کیست و چیست

ولی من می دانم و برای همه شما توضیح خواهم داد

اسرائیل کشور نیست رژیم است

رئسای اسرائیل آدم نیستند خونخوارند

اسرائیل موشک های جنگی دارد اما مهربانی نه

اسرائیل نصفی از جهان را پشت خود دارد اما خدا را نه

اسرائیل مرگ کودک یا بزرگ فلسطینی فرقی ندارد اما مرگ یک سرباز چرا دارد

اسرائیل نشان می دهد که از پیرئان آیین یهودیت هستند اما در واقع نه

اسرائیل می تواند قدرتمند باشد اما بهشتی نه

اسرائیل می تواند ظلم کند اما سربلند نه

اسرائیل اسرائیل و اسرائیل

مرگ بر اسرائیل

الموت اسرائیل

Down with israel

می دانی چرا( I ) اسرائیل را با حروف بزرگ ننوشتم چون اسرائیل اصلا کشور یا شهر نیست

که من بخواهم حرف اولش را بزرگ بنویسم

فقط یک اسم بی خود است

و اگر بدانی چون اول جمله نیامده است

با حروف بزرگ نوشته نمی شود

این قانون من است برای نوشتن کلمه اسرائیل به انگلیسی


و در آخر یک سلام به تلخی پانصد کودک  مظلوم کشته شده

شروع می کنم کارم را به یاد غزه


منبع : خودم (برجی)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۸
TRIPLE S.
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

★صد بار اگر توبه شکستی باز آی★

توبه


گناه میکنیم...


توبه میکنیم...


توبه میشکنیم...


بازهم گناه میکنیم....


بازهم توبه میکنیم...


خدای خوبم


ازاین آمد و رفت ها خسته ام!


مرا فقط به سمت خودت بخوان....


منبع مطلب و عکس:خودم




۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۸
زهرا عزیزی
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ق.ظ

★یه جاهایی ساده بگذر و پیچ نشو!★

پیچ نشو


 

فریادمیزنیم یه خاطرزندگی...

 

باهمه لج میکنیم به خاطر زندگی...

 

خداراکفرمیگوییم به خاطرزندگی...

 

هیچ نگو...!ســـــــکوت کن!درخداییِ اودخالت نکن...!

 

اگراوبخواهدمیتواند دریک آن تورانیست کند...

 

پس یه جاهایی ساده بگذر و پیچ نشو!

 

داده اش رحمت و نداده اش حکمت است!

 

(آن کَس که تورانیک انگاشت/انگاره ی اوراپاس بِدار)

 

منبع عکس و مطلب :خودم



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۰۳
زهرا عزیزی