رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه
اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است
من همهى دغدغهام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچهى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي
نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه
نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .
این پست یه جورایى خصوصى...
واسه همه ى دوستاى نویسنده این وبلاگ
مدیریت و مدیرسایت سازمان بسیج دانش آموزى
❤دوستاى مهربونم اولین سحرى گوارى وجودتون❤
منبع : تراوشات ذهن بنده
بسم الله...
می گفت
مانسل "غیرت روی خواهر" و "روشنفکری روی دوست دختریم"
نسل کادوی یواشکی
نسل پول ماهانه vpn
نسل شینیون زیر روسری
نسل خوابیدن با sms
نسل درددل با غریبه مجازی
نسل جمله های کوروش و دکتر
نسل ترس ازمنکرات
نسل سوخته !!!
—————————
حالا من برایش می گویم
ما نسل غیرتیم روی وطن، ناموس، دیــــن
نسل نمازشب یواشکی
نسل پول ماهانه صدقه
نسل چــادر روی روسری
نسل خوابیدن بانوای حسیـــــن(ع)
نسل درددل با بی بی
نسل جمله های امام و شهـــدا
نسل ترس ازشیطان
نسل شکفتن
مولا...
نمی گذارم نسلی راکه تـــو صاحبشی
نسل سوخته بنامند
نسل غربتـــ بچه شیعه...
منبع : پیامک هاى گوشى بنده
مهربانی کن
مهربانی کن و تنها مگذار
دستان کودکی تنها را
که در این سوز خیابان مانده
گشنه و سرما زده و بی کس و کار
مهربانی که میکنی
دوباره
قلبت شاد میشود
می بینی
غصه ها از دلت رها میشود
مهربانی کن
با پیرزنی سالخورده
که در آن خانه سرد و تاریک
می سراید آرام از زندگی اش
مهربانی کن
تو اگر مهربان باشی
غصه هایت سبک میشود
از دلت میرود این رنج های بیهوده
مهربان باش
مهربان باش و بیاموز
رسم مهربانی را ز یک کودک خرد
گر بیاموزی دیگر ملالی نیست
رنج و دردی نیست
که بیازارد تو را
گریه می کرد، داد مــــی زد
می گفت: می خوام صورت برادرم را ببوسم...
اجازه نمی دادند!
یکی اومد و گفت: خواهرشه، عیبی نداره، بذارید ببوسه خب
گفتند: نمی شود، اصرار نکنید
با ناله و گریه التماس می کرد و گفت: چرا نمی ذارید، من خواهرشم، می فهمید؟!
خواهرشم...
گفتند تشریف بیارید ببنید:
اما شهید سر در بدن نداره...
پدر کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت.
کودک هم می خواست پدر را بلند کند.
وقتی روی زمین آمد دست های کوچکش را دور پاهای پدر حلقه کرد
تا پدر را بلند کند ولی نتوانست.
با خود گفت حتماً چند سال بعد می توانم.
بیست سال بعد پسر توانست پدر را بلند کند.
پدر سبک بود. به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان ...
منبع:http://sarbandeasheghi.blogfa.com
لا به لای اخبار امروز سایت ها، چشمم به این تصویر افتاد. دقت کردم .
منبع : وبسایت شهاب مرادی