رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه
اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است
من همهى دغدغهام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچهى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي
نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه
نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .
یعنى استرسى که ما واسه گرفتن کارنامه هامون داریم،یه ترروریست واسه انجام عملیات انتحارى نداره والا ...
منبع : تراوش از ذهن بنده ى حقیر
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:
آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است
برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:
بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
************************
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟ »
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان»
نویسنده جوان برآشفت که:
«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »
وبرنارد شاو گفت:
«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »
************************
یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.
یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه
اینجا منتظر باش تا من برگردم.
راننده میگه
نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.
چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده 10پوند می ده.
راننده میگه:
گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!
************************
نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) -
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت:
من اگر همسر شما بودم توى قهوهتان زهر مىریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):
من هم اگـر شوهر شما بودم مىخوردمش.
************************
روزی از روزها هارون الرشید از بهلول دیوانه پرسید :
ای بهلول بگو ببینم نزد تو ” دوست ترین مردم ” چه کسی است ؟
بهلول پاسخ داد : همان کسی که شکم مرا سیر کند دوست ترین مردم نزد من است !
هارون الرشید گفت : اگر من شکم تو را سیر کنم مرا دوست داری ؟
بهلول با خنده پاسخ داد : دوستی به نسیه و اما و اگر نمی شود !
منبع:namakstan.ir
باید پدرش را پیش چشمش آورد
هرگاه آدم نانجیب و بدذاتی با تکبر و سرکشی و غرور خودنمایی کند و باعث آزار این و آن بشود میگویند:
باید باباشو پیش چشمش آورد تا آدم بشود.
گویند: تاجر ثروتمندی قاطری داشت، که این حیوان در اثر تغذیه کامل و مواظبت کافی غلامان تاجر، خیلیخیلی فربه و چاق شده بود و مخصوصاً تاجر این قاطر را موقعی سوار میشد که به مسافرتهای دور میرفت، آن هم با زین و برگ و لگام و جلهای مخمل و ابریشم، البته تاجر مجبور بود قبل از هر مسافرت او را پیش نعلبند ببرد و نعلش را تازه کند.
تصادفاً روز و روزگاری این حیوان با آن همه تجملات دور و برش و ناز و نوازشی که میدید نگذاشت که نعلبند به پاهایش نعل بزند و چند نفر از غلامان را هم لگد زد. تاجر که خیلی قاطرش را دوست میداشت قصه را برای دوستش گفت.
دوستش گفت: «هیچ ناراحتی ندارد. کار آسان است» آن وقت دوست تاجر با همراهی او به مزبلهای رفتند، در آنجا الاغی را دیدند که از فرط بارکشی خسته و پیر شده بود و از دم تا سم مجروح بود و از گرسنگی داشت میمرد. به دستور دوست تاجر، غلامها او را به دکان نعلبندی بردند که قاطر با آن طمطراق در آنجا بود.
دوست جهاندیده تاجر، پیش رفت و جلو چشم قاطر که از فیس و افاده میخواست پر در بیاورد گوش خر را گرفت و به قاطر گفت: «ساکت باش، فروتنی کن، بسه دیگه! مگه پدر تو نمیشناسی؟ بدجنسی و بدذاتی کافیه!» قاطر از دیدن پدر و شناختن او خجل و شرمسار شد و ارام و معقول گذاشت نعلش کنند.
منبع:avaxnet.com
گویند ماهی گیری قلاب خویش سنگین بدید و فریاد شادی همی براورد که امشب دستم خالی نباشد و شرمند ه ی عیال، به ناگه به یاد آورد که در بیت از روغن ونمک خبری نیست و قبض نجومی گاز ووو...
ماهی در آب رها کرد و همی شنید ماهی را
که فریاد بر آوردی:
روحانی مچکریم
ودر آخر : هرجا سخن از تشکر است، نـام روحانی می درخشد :D