شهر رمضان _ قسمت دوازدهم: نقطه سر روز قدس...

حضور ما همـــــــچنان در صحنه احساس میشود...
من همهى دغدغهام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچهى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي
نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه
نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .
با عرض پوزش این هفته خبری از مجموعه طنز های انتقادی نیست...
علتش هم درگیری ها و اختشاشات ذهنی فعلی منه...
عذر میخوام و ان شا الله هفته ی آینده با یه پست تپل جبران میکنم...
ممنون از توجهتون...
و من الله التوفیق...
زهرا زمانی...
الان آیت الله رفیعی داشت راجب قضاوت صحبت میکردند.یه داستان ازپیامبر(ص)گفتن که به نظرم خیلی ارزش داشت.
روزی مسلمانی داخل کیسه آرد یه سلاح جنگ قایم میکنه وبه امانت دست یه یهودی
میده .یه روزکیسه آردمیوفته واون سلاح بیرون میاد.مسلمان ویهودی رومیبرن پیش
پیامبربرای قضاوت .اطرافیان به پیامبرمیگن که مسلمان روتبرئه کن ولی پیامبریهودی روتبرئه
میکنه واین نشون میده که حتی اگرکسی دشمن مابودبایدانصاف رورعایت کنیدوحتی
بایدانصافودرحق خودتونم رعایت کنید.
یاعلی
دخترک چشــــم ازدَر بَر نمیداشت
باهرصدایِ پایی...صدای قلبش تُندتُندمیزد
نکُنَد پِدَر باشد...وَلی...صِدایِ پاها آرام دور میشد و میگذشت!
غَم برصورت معصومِ دخترک مینشست و
آن چهره ی آسِمانی اش غمناک میشد!
بیرون که میرفت کوچه را تاانتها نگاه میکرد...
شب بود و سکوت و سیاهی!ودیگر هیچ!
گاه گاهی صدای خنده یِ دختربچه های همسایه راکه با پدرشان بازی
میکردندرامیشنید
سوزناک بود ....ازتَهِ دِل!
حتی خداهم غمگین میشُد...
چارچوب دَر یک صحنه ی تکراری برای دخترک بود...
همان جا که خوابش میبُرد
قامت زیبای پدررامیدید که آن چهارچوب خســـــته را پُر کرده!
به سویش میرفت تا پدرش رابوسِه باران کند!اماباز هم....
صدای قَدَمِ بیگانه ای اورا ازاین وِصال بازمیداشت...!
او هنوز به امیدِ این خواب ها که روزی به واقعیت تبدیل شود
چِشــــــم های کوچکش رامیبَست!
آقایِ دولتِ تدبیر و امید!!!!باشُمام....
مگه قرار نبود اون قوطی هایِ حَلَبی
ببخشید منظورم پراید بود (سایپا مطمئن)
مگه قرار نبود گرون که هیچ ارزون ترم بشه؟!
دیشب اومدن میگن چون ایربَگ گذاشتیم گِرونِش کردیم..
تازِه یه خورده واسه خودمونم ضَرَر میشینه
من میگم واقعا خستِه نباشی کِه اینقَدر به فکر مردُمی!
حالا من هیچ...من که آخرعمرمم بدُوَم قدرت خریدِ یه چَرخِشَم ندارم
ولی بعضی از سرمایه دارا هم که میخواستن بِخَرَن
دیگه توان مالیشون اجازه نمیده
والا بخدا خسته نباشید...مرسی که به خاطر ما تَن به ضَرَرنمیدین
یک شوهر با قیافه معمولی
یک حلقه ساده ...
یک مجلس عروسی ساده و کم خرج
یک ماه عسل ساده
یک خانه کوچک و نقلی برای زندگی با حیاط کوچولو
که بچه ها که بازی کنند
بچه هایی دوست داشتنی
شوهری که مرد خانواده است
و در عین حال سخت هم کار میکنه
یک ماشین کوچک و ارزان برای خرید کردن
یک ماشین دیگه برای رساندن بچه ها به مدرسه
مقداری کیف برای مهمانی
کفش هایی برای مناسبتهای مختلف
تعدادی لباس و لوازم زیبا
مقداری لوازم آرایشی و زیبایی
سالی چند بار مسافرت خارج از کشو ر
تعداد بیشتر مسافرتهای داخل کشور
کادوهای ناگهانی
و در آخر مقدارکمی تضمین مالی برای حفظ زندگی