جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۵ ق.ظ
شهر رمضان _ قسمت نهم: نقطه سر احیای اول
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ... (185 بقـــــــره)
شب نوزدهم گذشت...
خیلی دوست داشتم یه پست قبل از اولین شب احیا بگذارم...
گویا قسمت نبود...
شب نوزدهم گذشت و کمتر از یک روز به شب بیست و یکم باقی مانده است...
شب شهادت مولا...
شب دوباره بی پدر شدن یتیمان عرب...
معلوم نیست سال آینده این شبا باشم که براتون پست بگذارم یا نه...
پس تصمیم دارم تمام حرفامو توی این پست خلاصه کنم...
شب نوزهم تمام مدتی که قرآن رو روی سرم گرفته بودم و اون بالایی رو صدا میزدم...
به این فکر میکردم که چقدر برای عمل به تک تک کلمات این کتاب تلاش میکنم؟
اصلا تلاش میکنم یا نه؟
خدا نکرده تمام عبادتام از روی عادت شده و روزمرگی...
حرفم اینا نیست...
حرفم سر لحظه ایه که هممون تجربه اش کردیم...
لحظه ای که با عجز تمام داری خدا و مقربین درگاهشو صدا میزنی...
بمحمدٍ...
به اینجا که رسید با خودم گفتم:
بخوان بلال...
اذان بگو...
حالا که غربت شیعه داره اینجوری حس میشه، تو بگو ...
اشهد ان علیا ولی الله..
بگو شاید این جماعت باور کنن..
هرچند اگه بنا به باور کردن بود که همون آیه ی اهدنا الصراط المستقیم هم بسشون بود...
راه راستی که حتی توی رکوع نمازش هم دست از انفاق بر نداشت...
خیلی دوست داشتم یه پست قبل از اولین شب احیا بگذارم...
گویا قسمت نبود...
شب نوزدهم گذشت و کمتر از یک روز به شب بیست و یکم باقی مانده است...
شب شهادت مولا...
شب دوباره بی پدر شدن یتیمان عرب...
معلوم نیست سال آینده این شبا باشم که براتون پست بگذارم یا نه...
پس تصمیم دارم تمام حرفامو توی این پست خلاصه کنم...
شب نوزهم تمام مدتی که قرآن رو روی سرم گرفته بودم و اون بالایی رو صدا میزدم...
به این فکر میکردم که چقدر برای عمل به تک تک کلمات این کتاب تلاش میکنم؟
اصلا تلاش میکنم یا نه؟
خدا نکرده تمام عبادتام از روی عادت شده و روزمرگی...
حرفم اینا نیست...
حرفم سر لحظه ایه که هممون تجربه اش کردیم...
لحظه ای که با عجز تمام داری خدا و مقربین درگاهشو صدا میزنی...
بمحمدٍ...
به اینجا که رسید با خودم گفتم:
بخوان بلال...
اذان بگو...
حالا که غربت شیعه داره اینجوری حس میشه، تو بگو ...
اشهد ان علیا ولی الله..
بگو شاید این جماعت باور کنن..
هرچند اگه بنا به باور کردن بود که همون آیه ی اهدنا الصراط المستقیم هم بسشون بود...
راه راستی که حتی توی رکوع نمازش هم دست از انفاق بر نداشت...
إِنَّما
وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ
وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
(مائده/55)
(مائده/55)
بالحسین به علی...
اونایی که کربلا رفتن میدونن من چی میگم...
فقط کافیه یه بار ضریح شش گوشه رو ببینی...
نا هر وقت قرار به خواستن چیزی از آقا بود فقط کربلا بخوای...
اونایی که کربلا رفتن میدونن من چی میگم...
فقط کافیه یه بار ضریح شش گوشه رو ببینی...
نا هر وقت قرار به خواستن چیزی از آقا بود فقط کربلا بخوای...
تک تک اماما رو صدا زدم و از هر کدوم چیزی خواستم...
بعلی بن محمد...
بالحسن بن علی...
بالحجة بن الحسن...
توی این شبا برای ظهور هرچه زودتر آقا هم دعا کنید...
بعلی بن محمد...
بالحسن بن علی...
بالحجة بن الحسن...
توی این شبا برای ظهور هرچه زودتر آقا هم دعا کنید...
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
منبع: دلـــــــنوشته
و من الله التوفیق
زهرا زمانی
و من الله التوفیق
زهرا زمانی
۹۳/۰۴/۲۷
ما را هم فراموش نکنید