شهر رمضان _ قسمت سیزدهم: نقطه سر عشـــ♥ـــــق...

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ... (185 بقـــــــره)

عشق...
واژه ای که برای خیلی از آدما غریبه...
ولی در نقطه ی مقابل، برای خیلی ها هم آشناست...
خیلی ها معناشو اشتباه فهمیدن...
و روی خیلی از حسای دیگه ی خودشون اسم عشق رو میگذارن...
خیلی ها معتقدن بین عشق و جنون  فاصله ای نیست...
و و و کلی تعبیر دیگه...
خیلی فکر کردم راجع بهش...
عشق چیه؟
همون دل بستگی بین ما آدماست؟
اون که اسمش عشق نیست...
اسمش وابستگیه...
ولی چی میشه که محبت یکی تو دلمون جا میگیره؟
جالب اینه که با یه برخورد اشتباه، اون محبت...
 تبدیل به دل زدگی میشه...
خیلی ببخشید ولی به نظرم این که میگن...
 بین عشق و نفرت فاصله ای نیست مزخرفه...
شاید تجربه به خیلی ها این جمله رو ثابت کرده باشه...
ولی به نظرم اون حس، عشق نبوده...
یه چی تو مایه های وابستگی...
باید بگم تجربه به منم ثابت کرده که...
آدما فقط وقتی میتونند ادعای عشق و عاشقی کنن...
که قبلش عاشق اون بالاییه شده باشن...
وقتی عاشق خدای خودت باشی...
اونقدر محبت توی دلت جا میگیره...
 که حاضر میشی بدون هیچ چشم داشتی به خلق خدا محبت کنی...
اون موقع دیگه فقط جاهایی که به صلاحته مهربون نیستی...
به محبت صادقانه و بدون ریا...

خدا جون، می دونی که...
عاشقتم...
یعنی سعی میکنم که باشم...
ولی به هر حال...
مخاطب خاص من...
 فقط خودتی...

این پست یکم خودمونی شد...
نمیدونم نظر شما چیه ولی...
 من چیزایی رو که بهش رسیدم و در اختیارتون گذاشتم...
همین...

یاد این تیکه از مناجات امیر المومنین افتادم...
انگار آقا، امیر المومنین هم ...
عجیب عاشق خدا بودن...

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى

و من الله التوفیق
زهرا زمانی