عشــــــــــــــــق های جهادی!
عشق یعنی یک پدر ... پدری
که از شوق عجیبش به پسرش و عشق پنهان پسرش به اون آگاهه و مدتی انتظار
کشیده تا در تعطیلات نوروز پسرش رو بیشتر ببینه ولی با آغوشی از دل دریایی و
طبع بلندش آقازاده اش رو راهی آبادانی فکری و فرهنگی جامعه اش میکنه ...
عشق یعنی یک مادر ...
مادری که لحظه شماری میکنه لحظه تحویل سال قربون قدوبالای دست گلش بره ..
مادری که از تماشای جوونش ذوق میکنه و از اینکه چنین فرزندی تحویل مملکتش
داده افتخار! اما "مادرانه" مثل مادر شهدا پسرش رو بدرقه جهادی میکنه ...
عشق یعنی یک خواهر ... وقتی
بعد از چندسال مدرسه و بی حوصلگی از سیستم اموزشی فعلی تصمیم میگیره امسال
با برادرش از روزای تعطیل استفاده کنه و یه مسافرت با دل سیر بره ... اما
ترجیح میده داداشش برای بقیه بچه های محروم از محبت هم داداش باشه ...
عشق یعنی یک برادر ... برادری که امسال رو راضی به رفتن داداشش بشه ولی باهاش طی کنه که سال های بعد باید دست اون رو هم بگیری و ببری ...
عشق یعنی یک همسر ... که
حاضر میشه جمع شیرین فامیل و اقوام رو به یک لبخند بچه مسلمون بفروشه تا
دوش به دوش کنار شریک زندگیش خودش رو وقف خدمت به مردم سرزمینش کنه!
عشق یعنی یک دوست ...
که از نبودن دوستش دلتنگ میشه و غصه دار. حتی جای خالی دوستش رو می بینه
اما از اینکه دوستش رو به اردوی جهادی با دنیایی از محبت بدرقه میکنه
خوشحاله!
منبع از:http://kaji.blogfa.com/