خداوندا....
خداوندا
مرغ ناچیز و محبوس در قفس چشم به تو دوخته و با لرزاندن بالهای ظریفش آماده ی حرکت به سوی توست.اما نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید.نه.زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری جز قفس بزرگتری برای این پرنده ی شیدا نیست.او می خواهد آغوش بارگاه بی نهایتت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی.