رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه

اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است

من همه‌ى دغدغه‌ام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچه‌ى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي

مشخصات بلاگ
رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه

من همه‌ى دغدغه‌ام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم.
تاریخچه‌ى این دویست سال اخیر را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است...
امام خامنه ای


کلام مولا علي عليه السلام-5

نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه



مسابقه نهج البلاغه

وصيت نامه شهدا

نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .

آخرین نظرات
  • ۱ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۷ - Sarah Az
    جالبه
پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۵۴ ب.ظ

باید پدرش را پیش چشمش آورد...

باید پدرش را پیش چشمش اورد


باید پدرش را پیش چشمش آورد

هرگاه آدم نانجیب و بدذاتی با تکبر و سرکشی و غرور خودنمایی کند و باعث آزار این و آن بشود می‌گویند:

باید باباشو پیش چشمش آورد تا آدم بشود.

گویند: تاجر ثروتمندی قاطری داشت، که این حیوان در اثر تغذیه کامل و مواظبت کافی غلامان تاجر، خیلی‌خیلی فربه و چاق شده بود و مخصوصاً تاجر این قاطر را موقعی سوار می‌شد که به مسافرت‌های دور می‌رفت، آن هم با زین و برگ و لگام و جل‌های مخمل و ابریشم، البته تاجر مجبور بود قبل از هر مسافرت او را پیش نعل‌بند ببرد و نعلش را تازه کند.

تصادفاً روز و روزگاری این حیوان با آن همه تجملات دور و برش و ناز و نوازشی که می‌دید نگذاشت که نعل‌بند به پاهایش نعل بزند و چند نفر از غلامان را هم لگد زد. تاجر که خیلی قاطرش را دوست می‌داشت قصه را برای دوستش گفت.

دوستش گفت: «هیچ ناراحتی ندارد. کار آسان است» آن وقت دوست تاجر با همراهی او به مزبله‌ای رفتند، در آنجا الاغی را دیدند که از فرط بارکشی خسته و پیر شده بود و از دم تا سم مجروح بود و از گرسنگی داشت می‌مرد. به دستور دوست تاجر، غلام‌‌ها او را به دکان نعل‌بندی بردند که قاطر با آن طمطراق در آنجا بود.

دوست جهان‌دیده تاجر، پیش رفت و جلو چشم قاطر که از فیس و افاده می‌خواست پر در بیاورد گوش خر را گرفت و به قاطر گفت: «ساکت باش، فروتنی کن، بسه دیگه! مگه پدر تو نمی‌شناسی؟ بدجنسی و بدذاتی کافیه!» قاطر از دیدن پدر و شناختن او خجل و شرمسار شد و ارام و معقول گذاشت نعلش کنند.

منبع:avaxnet.com


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۲
زهرا عزیزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">