يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۱۲ ق.ظ
چشمانی آسمــــانی
ابراهیم چشم های زیبایی داشت.
شاید به خاطر همین بود هیچ وقت نمی گذاشت آرام بماند. یا سرخ از اشک و دعا و توبه بود یا سرخ از خستگی روزها جنگیدن و نخوابیدن.
میگفتم: من یقین دارم این چشم ها تحفه ای ست که تو به درگاه خدا خواهی داد.
همین هم شد...
ژیلا بدیهیان(همسر شهید) ، کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
۹۲/۱۲/۰۴