رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه

اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است

من همه‌ى دغدغه‌ام اين است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمى هستيم.
تاريخچه‌ى اين دويست سال اخير را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين کشور گذشته است...
امام خامنه اي

مشخصات بلاگ
رزمنـده مجـآزی - کرمانشاه

من همه‌ى دغدغه‌ام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم.
تاریخچه‌ى این دویست سال اخیر را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است...
امام خامنه ای


کلام مولا علي عليه السلام-5

نماز، موجب نزديکي هر پارسايي به خداست و حج ، جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زکاتي دارد و زکات تن، روزه و جهاد زن، نيکو شوهر داري است.حکمت 136 / نهج البلاغه



مسابقه نهج البلاغه

وصيت نامه شهدا

نام شهيد : شهيد حميد رشيدي خدا را شکر کنيد که در اين عمري که از خدا گرفتيد شاهد چنين تحول عظيمي بوديد قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت کنيد. به متاع قليل دنيا دل نبنديد که شما را منحرف و بر زمين مي زند. .

آخرین نظرات
  • ۱ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۷ - Sarah Az
    جالبه

۸۹ مطلب با موضوع «سبک زندگی :: دینداری» ثبت شده است

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۳۶ ب.ظ

خبر فورى

متاسفانه در پى حمله ى شب گذشته ى گروهک اشرار به سه تن از نیروى انتظامى پاسگاه تازه آباد منطقه مرزى ثلاث باباجانى که در حال گشت شبانه و دفاع از مرزهاى میهن بوده اند حمله کرده اند و این سه تن را به شهادت رسانده اند!

رئیس پاسگاه شاهرخ مرادى ، بوده است که متاسفانه فرزند این شهید تنها یک سال ونیم  دارد!

شهادت این سه تن را به دوست دارن این مرز و بوم صمیمانه تسلیت مى گوییم و از خداوند منان براى خانواده هاى داغ دیده صبر و شکیبایى مسئلت داریم .

منبع : پرس و جو هاى بنده از بستگان خانواده هاى داغ دیده

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۲:۳۶
محمدی


قسمت هفتم

و این انشایی نیست برای دوران روحانی مچکریم...

این انشا حرف دل است و بس...

۱۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۲۰:۴۱
سرباز گمنام رهبرم...
شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ

آنچه جبرئیل باخود میبرد....

جبرئیل


آنچه جبرئیل با خود به آسمان برد اگرچه شرایط زمانی که در آن واقع شدیم به اجبار ما را جزو انسان های آخرالزمانی محسوب می کند، اما می توان با تمسک به دو نیروی ایمان و اراده کاری کرد که بازیگر نقش منفی صحنه های آلوده دنیا نبود. پیامبر صلی الله علیه و آله در واپسین روزهای عمر شریفشان فرمودند: «از برادرم جبرئیل پرسیدم: آیا بعد از من به این جهان فرود می آیی؟ گفت: آری، ده بار می آیم و گوهرهای زمین را با خود می برم. گفتم: چه چیزها را می بری؟ گفت: بار اول برکت را از زمین می برم. بار دوم مرحمت را از بندگان می برم. بار سوم حیا را از زنان می برم. بار چهارم عدالت را از حکمرانان می برم. بار پنجم محبت را از دل مردمان می برم. بار ششم شکیبائی را از مستمندان می برم. بار هفتم سخاوت را از ثروتمندان می برم. بار هشتم دانش را از دانشمندان می برم. بار نهم قرآن را از دل قاریان می برم. بار دهم ایمان را از دل مؤمنان می برم.» ‍‍‍

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۷
زهرا عزیزی
دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۵ ب.ظ

اعجاز


تعدادی از دانشمندان جمع شدند تا با تحقیق در متن قرآن ؛ خطا و اشتباهی در آن بیابند و به این ترتیب قرآن را رد کنند!!!!.

لذا بسیار در متن قرآن و کلمات آن دقت کردند تا اینکه به این آیه رسیدند که در مورد داستان حضرت سلیمان است که وقتی مورچه ای لشکر حضرت سلیمان را میبیند به سایر مورچه ها میگوید :پناه بگیرید تا لشکر سلیمان شما را خرد نکنند (لا یحطمنکم) در حالى که :

 این کلمه با مصدر (تحطیم = خرد شدن شیشه) در زبان عربی فقط در مورد شیشه به کار میرود اما مورچه ها آن را درباره ی خود بکار برده اند.!!!

پس این اشکالی است که میتوان به متن قرآن گرفت !!!!

بعد از آن یک دانشمند استرالیایی در تحقیقات علمی خود کشف کرد که:بیش از 75 درصد از غشای خارجی بدن مورچه ها را شیشه تشکیل میدهد و با کشف این معجزه قرآن بلافاصله به اسلام ایمان آورد و مسلمان شدنش را اعلام نمود....

ا

نتشاردهید به افتخار قرآن

منبع : حاصل شنید هاى من از افراد اهل فن در این باره

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۵
محمدی
يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۵۷ ب.ظ

تنهام....

تنهام

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم …

گفتی: فانی قریب

     .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک بشم …

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

     .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

     .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

 

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

 

گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

     .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

 

گفتم: دیگه روی توبه ندارم …

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

     .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

 

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

     .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

 

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

     .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

تنهام2

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! …  توبه می‌کنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

     .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

 

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده

     .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

 

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم

من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش

بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن .

خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::


منبع از:http://khoodaa.blogfa.com/

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۵۷
زهرا عزیزی
شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ

پیامی از سوی خدا به بنده های دل شکسته....

آسمان


 می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...
با عشق ! 

منبع:tebyan.net


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۹
زهرا عزیزی
شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۴ ب.ظ

امیدیعنی این....

گل1

امید یعنی بدونی٬ تا هستی میتونی تغییر کنی و دنیا رو تغییر بدی.

امید یعنی بدونی٬ خداوند دوستت داره و اگه به تو زمان داده معنیش اینه که توی این فرصت میشه یه کارایی کرد.

امید یعنی این که همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.

امید یعنی این که اگر دانه ی زندگی صد بار از دستمان رها شد٬باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم این بار٬ محکم تر گام برداریم.

گل2

هر چیزی از جنس خداست.

می دونی چرا؟

چون جز خدا چیزی وجود نداره!

و نقطه ی مقابل خدا «هیچی»یه.

پس هر چیزی لیاقت اینو داره که عاشقش بشی!

البته اینو فراموش نکن: گاهی اوقات خشم هم یکی از جلوه های عشقه!

امید یعنی اینکه بدونی:

    برای انجام کارهای بزرگ همیشه نمیشه یک گام بزرگ برداشت
    بعضی وقتا هم باید یه عالمه گام کوچیک برداریم

منبع:pat-o-mat.com


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴
زهرا عزیزی
پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ب.ظ

امثال تو نیازی به طناب ندارد...

طناب


یکی از شاگردان شیخ انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت. از شیطان پرسیدم: "این بندها برای چیست؟" پاسخ داد: "اینها را به گردن مردم می اندازم  و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت".

هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: "اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده". شیطان لبخندی زد و گفت: "امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند !"

هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم. عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم. شیخ گفت: "شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دام او گریختم.

جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد. یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟ در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو، چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم"».

به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است "الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ"یعنی شیطان‏، شما را  وعده به فقر و تهیدستى مى ‏دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مى‏کند؛ ولى خداوند وعده آمرزش‏ و فزونى‏ به شما مى‏ دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع‏، و [به هر چیز] داناست‏. به همین دلیل‏، به وعده‏هاى خود، وفا مى‏کند.

منبع:tebyan.net
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۶
زهرا عزیزی
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ب.ظ

بدون شرح ....

یبرظربثی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۰۳
زهرا عزیزی
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۹ ب.ظ

خدایا رهایم نکن...

نتا

خدایا

میوه کدام درختت را

گاز بزنم ؟!

که از زمین رانده شوم

اینجا زمین است ...

ساعت به وقت انسانیت

خوابیده است!

خطا از من است ،

مـی دانم

از من کـه سالـــــــهاست

گفته ام ایاک نعبد،

اما به دیگران هم

دل سپرده ام

از من کـه سالــــــــهاست

گفته ام ایاک نستعین،

اما به دیگران هم

تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه

دلتنگم...


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۹
زهرا عزیزی
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۳ ب.ظ

خدایا به اندازه عمرم دلتنگم

ثقبفلرقث

خدایا دلتنگم
به اندازه تمام عمرم کجایی پس؟
من دور شدم یا تو منو دیگه نمی خوای؟

شنیدم تو از مادر به انسان ها مهربان تری و از رگ به انسانها نزدیک تر پس من دور شدم خدایا این دوری روحم را فرسوده کرده باز هم تو دستم را بگیر من همانند بچه ایی بازیگوش بودم که دستم را از دست تو خارج کردم و به اغوش مشکلات رفتم باز هم تو به سراغم بیا و دستم را در دستانت قرار ده چون جزء تو هیچ کس این ادمی که وارد گرداب مشکلات و بدی ها شده را نمی گره
من جزء تو کسی رو ندارم پس تو نیز ولم نکن

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۳
زهرا عزیزی
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۴۷ ب.ظ

خدایا دلتنگم....

یسظطب

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.


بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.


خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.


بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…


خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان


بنده: خدایا سه رکعت زیاد است


خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان


بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟


خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله


بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!


خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله


بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم


خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم


بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد


خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده


او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده


ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید


خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست


ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!


خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو


نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد


ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟


خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…


بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

منبع از:http://www.tamannaye-vojodat.blogfa.com

که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۷
زهرا عزیزی
شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۶ ب.ظ

خدایا....!

افسران - درد دل..!  قابل توجه افسران گرامی ( بسیار مهـــــم )

منبع از:http://chekhabara.mihanblog.com/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۶
زهرا عزیزی
جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ

نقاشی...

معلم برای سفید بودن برگه نقاشی ام

تنبیهم کرد!

و "همه" به من خندیدند...

اما من خدایی را کشیده بودم،

که "همه" می گفتند:

دیدنی نیست...

منبع از:http://tashbad1993.blogfa.com/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۳۶
زهرا عزیزی
جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ب.ظ

خدایا...!

خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد


، بسراغت می آید من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند و چشم هایش را می بندد
 
و می گوید: من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی همانی که گاهی لج می کند

 و گاهی خودش را برایت لوس می کند همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد.

 همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند .

گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه حالا یادت آمد من کی هستم؟؟؟؟؟
منبع از:http://harfehdel.mihanblog.com/
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۵۲
زهرا عزیزی